ستونهای کاغذی آمریکا | جمهوری اسلامی ایران با «منظومه مقاومت» توانسته سیاستهای کاخ سفید را به چالش بکشد
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۴۵۱۲۳
به گزارش همشهری آنلاین، حنیف غفاری کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی نوشت:
اگرچه برخی تصور میکنند دکترین نیکسون- کسینجر که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ در حوزه سیاست خارجی آمریکا رسمیت یافت، حکم یک «راهبرد نوستالژیک» را در حوزه سیاستخارجی این کشور داشته و به تاریخ پیوسته است، اما این راهبرد به مثابه یک «نقشه راه» همچنان از سوی دمکراتها و جمهوریخواهان آمریکا درحال بهروزرسانی و بازتعریف است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دوران ریاستجمهوری نیکسون، مقامهای آمریکایی از رژیم پهلوی در ایران و رژیم سعودی در عربستان، بهمثابه ۲ ستون و مولفه در اعمال قدرت منطقهای خود در غرب آسیا استفاده میکردند. بهطورکلی این دکترین، مبتنی بر «تقویت مهرههای آمریکا» و «پرهیز از مداخله مستقیم در مناطق گوناگون» تدوین شده و هدف اعلامی و غایی آن، جلوگیری از قدرتیابی اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم در مناطق گوناگون دنیا بوده است.
اکنون در سال ۲۰۲۲ میلادی بهسر میبریم و اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود خارجی ندارد. متعاقب اضمحلال شوروی سابق، کمونیسم نیز جایگاه خود را به مثابه یک «ایدئولوژی رقیب» درمقابل امپریالیسم از دست داده است. با این حال دکترین دوستونی نیکسون - کسینجر هنوز از بین نرفته است. صورتبندی این دکترین در برهه زمانی کنونی چندان دشوار بهنظر نمیرسد. در این خصوص نکاتی وجود دارد که باید نسبت به آنها توجه داشته باشیم:
نخست اینکه امروز مقامهای آمریکایی به جای «اتحاد جماهیر شوروی» با «هژمونهای نوظهور در نظام بینالملل» مواجه هستند. ایران، روسیه و چین ۳ قدرتی هستند که دستگاه سیاست خارجی آمریکا خود را ملزم به ترسیم مستمر «راهبرد مهار» در قبال آنها کرده است.
در غرب آسیا، جمهوری اسلامی ایران با ترسیم و عینیسازی «منظومه مقاومت»، توانسته است سیاستهای کلان کاخ سفید را در منطقه به چالش بکشد. شکست طرح «خاورمیانه بزرگ» در دوران ریاست جمهوری بوش پسر و عدمتحقق «استقرار خلافت داعش در منطقه شامات» در دوران ریاستجمهوری اوباما و ترامپ، مصادیقی از استیصال و شکست واشنگتن و متحدان آن در تقابل با ایران محسوب میشود.
در شرق آسیا، جمهوری خلق چین از یکسو نقش خود را بهعنوان یک «قدرت منطقهای» و از سوی دیگر یک «هژمون اقتصادی» در جهان تقویت کرده و براساس پیشبینیهای صورت گرفته، نهایتا تا یک دهه دیگر، گوی سبقت را در حوزه تجارت جهانی و گردش سرمایه از آمریکا خواهد ربود. در یکی دیگر از مناطق مهم، یعنی درست نقطه تلاقی آسیای میانه و اروپا نیز «روسیه» توانسته است پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، مولفهها و پیششرطهای تبدیل شدن به یک «هژمون نظامی- امنیتی» در جهان را محقق کند.
نکته دوم اینکه آمریکا در برهه کنونی نیز در راستای بازتعریف دکترین «نیکسون - کسینجر»، روی مهرهها و متحدان خود در ۳ نقطه کانونی و مهم جهان سیاست (غرب آسیا، شرق آسیا و آسیای مرکزی) حساب ویژهای باز کرده است. خلق بحرانهای مزمن امنیتی در منطقه غرب آسیا از طریق ایجاد و تقویت «تروریسم تکفیری» تنها یکی از این موارد محسوب میشود. دمکراتها و جمهوریخواهان آمریکا معتقدند که باید از طریق بازیگرانی مانند عربستان سعودی، رژیم اشغالگر قدس و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس، مانند بحرین و امارات، به پمپاژ ناامنی و خشونت در منطقه پرداخته و بهصورت همزمان، «گفتمان سازش» را در برابر «گفتمان مقاومت» ترویج کنند. در شرق آسیا نیز آمریکا روی بازیگرانی مانند کرهجنوبی، ژاپن و استرالیا حساب ویژهای بازکرده و از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل نظامی و امنیتی آنها در راستای «مهار چین» استفاده میکند. مداخلهگرایی غیرمستقیم آمریکا در تایوان، تبت، هنگکنگ و... جملگی با همین هدف صورت میگیرد. در آسیای مرکزی و اروپای شرقی نیز متحدان آمریکا در پیمان آتلانتیک شمالی با تأکید بر گسترش ناتو به شرق، درصدد مهار روسیه برآمدهاند، تا جایی که به ایجاد گرهی کور به نام «بحران اوکراین» در همسایگی خود تن دادهاند.
نکته سوم، به پیشفرضهای نادرست آمریکا در بازتعریف دکترین «نیکسون -کسینجر» بازمیگردد. واقعیت امر این است که «تکثر هژمونها»، «کاهش قدرت ذاتی و اکتسابی آمریکا در نظام بینالملل»، «تغییر مناسبات زیرساختی در حوزه امنیت بینالملل» و «عدمپیروی مطلق متحدان سنتی آمریکا از این کشور» جملگی سبب شده است تا دولتهای مستقر در کاخ سفید نهتنها قدرت خلق دکترینهای جدید را از دست بدهند، بلکه در بازتعریف و بهروزرسانی مدلهای راهبردی-عملیاتی سابق در حوزه سیاست خارجی خود نیز ناموفق عمل کنند.
هر اندازه زمان سپری میشود، قطعا بر شدت و ضریب آسیبپذیری آمریکا افزوده میشود، زیرا پیشفرضها و ثوابتی که کاخ سفید با استناد به آنها نگاه خوشبینانهای نسبت به قدرت خود دارد، جملگی از بین رفته یا درحال دگردیسی معکوس هستند. آمریکا چارهای جز پذیرش واقعیات جاری در نظام بینالملل ندارد. میان این واقعیات و تصورات سردمداران قدرت در این کشور شکافی عمیق و معنادار وجود دارد.
کد خبر 706864 منبع: روزنامه همشهری برچسبها ایران و آمریکامنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ایران و آمریکا اتحاد جماهیر شوروی بین الملل غرب آسیا کاخ سفید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۴۵۱۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیخ نعیم قاسم: دشمن قدرت حزبالله را دستکم نگیرد
معاون سید حسن نصرالله با تاکید بر توانمندی بالای حزبالله برای ضربه زدن به رژیم صهیونیستی و آمادگی برای مقابله با هر جنگی که این رژیم بخواهد تحمیل کند، در عین حال تصریح کرد که اسرائیل توان ورود به چنین جنگی را ندارد. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم،شیخ نعیم قاسم معاون دبیرکل حزب الله در گفتگویی به بررسی آخرین تحولات منطقه از جمله غزه و لبنان و شرایط و میزان آمادگی مقاومت پرداخته است که محورهای اصلی آن به این شرح است:
اگر حزب الله نبود اسرائیل به اکثر مناطق لبنان تجاوز میکردرسانه عبری: حزب الله قادر است الجلیل را محو کندمقاومت پیروز شده است، زیرا اجازه نداد که دشمن اهداف خود مبنی بر نابودی مقاومت و آزادی اسرایش را محقق کند.
هر پیشنهاد یا توافقی که دربرگیرنده آتش بس کامل در نوارغزه نباشد، پذیرش آن از سوی مقاومت دشوار است.
اسرائیلیها و آمریکاییها به زودی متوجه این حقیقت خواهند شد که با این شکل از تجاوزگری خود، در حقیقت سبب شدند تا پایههای مقاومت پایدار و مستمر پایهریزی شود.
اسرائیل پس از هفت ماه جنگ در غزه در رخنه به استحکامات مقاومت و نابودی آن ناتوان مانده است.
گروههای مقاومت فلسطین به ما(حزب الله) تاکید کردند قادر به ادامه نبرد برای ماههای آینده در برابر دشمن هستند.
مقاومت و ملت فلسطین پیروز هستند، شکست مقاومت غیر ممکن است، مقاومتی که بر اساس اصل یا پیروزی یا شهادت عمل میکند.
دشمن حتی نتوانسته است تصویری از پیروزی برای خود محقق کند، همچنان درگیری هایی در شمال نوار غزه جریان دارد و از آن مناطق، شهرکهای صهیونیست نشین موشکباران میشوند.
جوبایدن رئیس جمهور آمریکا در داخل و خارج تحت فشار قرار دارند و به سبب جنگ غزه در معرض شکست در انتخابات ریاست جمهوری آتی است و به همین تلاش می کند وجهه خود را از طریق فشار برای آتش بس هر چند به صورت موقت بهبود بخشد.
فشار آمریکا بر اسرائیل همچنان فشار نرم است، زیرا اگر غیر از این بود، از ارسال کمکهای نظامی به آن جلوگیری می کرد، به همین سبب اظهارنظر مقامات آمریکا ریاکارانه است و جدیتی برای پایان تجاوزات به غزه ندارند.
ضربه اخیر ایران به رژیم صهیونیستی اعلام عملی بود مبنی بر اینکه ایران نمیتواند در برابر تعدی به خود سکوت کند.
هر عضو یا هر یک از اطراف محور مقاومت، این مسئله را در نظر میگیرد که کدام اقدام به نفع مسئله فلسطین است.
ما به ملت آمریکا که برای حمایت از غزه به خیابانها ریخته، درود میفرستیم، این فشار مردمی حتما نقشی در تغییر مدیریت ایفا خواهد کرد.
ما به رژیم اسرائیل اعلام میکنیم که برای جنگ آماده هستیم، ولی خواهان جنگ هم نیستیم.
اسرائیل بر اساس دادهها قادر به جنگ نیست و البته جنگ هم به نفعش نیست، ما نیز جنگ فراگیر را به صلاح نمیدانیم.
آنچه ما در جنوب لبنان انجام دادیم، نامش دفاع پیشگیرانه با هدف یاری و پیروزی غزه و حمایت از لبنان و بازدارندگی در برابر اسرائیل است.
به دشمنان میگوییم که قدرت حزب الله برای ضربه زدن به اسرائیل را کوچک نشمرید و آن را دستکم نگیرید.
انتهای پیام/